به قلم دکتر عبدالله رهنما
آیا تحصیل دینی در خارج از تاجیکستان، پدیده ماهیتاً منفی است؟ مشکل دولت در تنظیم این مسئله کدام است؟ یک روحانی معاصر حنفی تاجیک، باید دارای چه صفت هایی باشد؟
رابطه یک روحانی تاجیک با امنیت
ملّی کشور در چیست؟ آیا تاجیکستان میتواند شبکه خودی تعلیم معاصر دینی را
احیا نماید؟ نتیجههای آن چه گونه خواهند بود؟ اینها سؤالهایی هستند که در
نوشته زیرین مؤلف به آنها پاسخ جُسته است.
امروز، مردم ما، آگاهی های
عمومی دینی خود را از خانواده، از محیط اطراف، از مسجدها، مدرسه ها،
محفلها، دیسک و نوارها، واسطههای اخبار عموم، سامانههای اینترنتی و
کتابها و غیره کسب میکنند. در مجموع، حالا در تاجیکستان اطّلاعات عمومی
دینی، به حدّ ضروری در دسترس میباشد. ولی در بخش تعلیمات تخصصی دینی،
وضعیت بسیار جدّی و اصلاحطلب است.
مسئله اساسی این است که امکانات
رسمی موجود برای گرفتن معلومات تخصصی دینی برای تأمین تمامی خواسته های
روزافزون جامعه، به چنین معلومات موجود نیستند. بلی، برای آمار و گزارش،
میتوان گفت، ما دانشکده و 18 مدرسه دینی داریم، ولی برای خود گزارشگران یک
چنین گزارشها نیز روشن است که وضع این مؤسسههای تعلیم دینی تا چه حدّ
ناگوار است. مهمترین نکتهای که بیان آن تمام وضعیت شبکه رسمی تعلیم دینی
ما را نشان میدهد، این است که فعلاً قدرت تربیت روحانیان متخصص و معاصر
دینی را ندارد؛ یعنی از اجرای مهمترین نقش خود عاجز است. بسیار احتمال ضعیف
است که از این ویرانه دیگر ابوحنیفهای بیرون آید و یا بخاری و ترمذی و
ماتریدی و نسفی ای برخیزد، و یا احمد دانش و عینی ای پدید آید...
این است که بخشی از کسانی که در پی دریافت
تحصیل عمیق و معاصر و تخصصی دینی هستند، در جستجوی آن ناچار به خارج رو
میآورند. و همین طور، مسئله باز هم جدّی تر آغاز مییابد؛ مسئله تحصیل
دینی جوانان تاجیک در خارج از کشور... البتّه، عامل و کششهای دیگری نیز
هستند که این مسئله را پیش میآورند، ولی مهمترین آنها همین عامل داخلی
است.
آیا تحصیل دینی در خارج، بد است؟
تحصیل دینی جوانان تاجیک در خارج از کشور،
امروز به یکی از موضوعهایی جدّی و پربحث محیط دینی و سیاسی و خبری داخلی و
خارجی تبدیل شده است. ولی، اگر ما بخواهیم که در این باره نظری مستقل ملّی
خود را تشکّل بدهیم، باید پیش از همه، به نکتههای زیرین توجّه نماییم:
1. تحصیل جوانان در خارج از
کشور و از جمله، تحصیل دینی آنها در مراکز علمی اسلامی، یک پدیده دیرینه ی
تاریخی و فرهنگی ما بوده، به خودی خود، یک پدیده منفی نیست و نباید به آن
نگاه مطلقاً منفی داشته باشیم. حتّی بیوگرافی اکثر فرزندان بزرگ ملّت که
امروز با نام آنها افتخار داریم، خود نشاندهنده این واقعیت است که تحصیل
در خارج از کشور، همیشه بخشی از رابطههای علمی و فرهنگی ما با جهان بوده
است و خواهد بود.
2. از سوی دیگر، خود اسلام نیز
مسلمانان را به سفر برای جستن علم (همه علمهای سودمند) تشویق میکند و این
عمل پایه استوار عقیدتی دارد. طبق تعلیم اسلامی، مسلمان علم را باید چون
«گنجینه گم کرده خود» در همه جا بجوید و در پی جستن آن «حتّی به چین» برود.
در حدیثی صحیح، کسانی که در راه سفر علمی عذاب بکشند، ثواب جهاد را
میگیرند، و اگر هلاک گردند، حکم شهید را میگیرند. طبیعی است که ناوابسته
از خواهش ما، این فرموده اسلامی روی اراده بعضی از مسلمانان برای انجام سفر
تحصیلی به خارج، تأثیری عمیق میگذارد.
3. در عصر جهانی شدن و گسترش
رابطههای گوناگون انسانی، تحصیل جوانان در خارج از کشور، مقیاس باز هم
وسیع تری را کسب میکند و هیچ گونه تلاش پیشگیرانه مطلق آن، نتیجه جدّی
نخواهد داشت. از این رو، باید گفت که اندیشه تنظیم تحصیل دینی جوانان در
خارج، اصولاً یک اندیشه درستی بود، ولی شیوه اجرایی که ما به نمایش
گذاشتیم، تا جایی، ابتدایی و خجالتآور بود.
4. هنگام سخن در باره تحصیل
جوانان در خارج از کشور، نباید فقط روی پیامدهای تحصیل آنها در کشورهای
اسلامی حسّاسیت نشان بدهیم، زیرا برای کشور ما، تحصیل جوانان در کشورهای
غربی نیز میتواند اثرهای خاصه خود را داشته باشد. در این مسئله، نباید
پنداشت که لندن و واشنگتن و پاریس، برای فرهنگ و دولتداری ما خودیتر و
امینتر از مدینه و تهران و اسلامآباد هستند. خصوصاً، در حالی که بخشی از
جوانان ما در غرب نیز در رشتههای فکری و سیاسی و دینی غربی تحصیل
مینمایند.
5. طوری که گفتیم، تحصیل دینی
جوانان در خارج از کشور، در کلّ، پدیده ای منفی نیست، ولی تحصیل آنان در
بعضی مراکز دینی که علاوه بر علمهای اسلامی، عقیده سیاسی و مذهبی خاص خود
را نیز ارائه میکنند، در حقیقت، جایی تأمّل دارد. البتّه، مرکز تعلیمی
دینی خالی از عقیده و ارائه ایدئولوژی، در کلّ، وجود ندارد، ولی مسئله
اساسی آن است که تحصیلدیده تاجیک، پس از بازگشت، تا چه حدّی در پی نشر آن
نوع بینش دینی و سیاسی در تاجیکستان میشود.
یعنی، ما نباید نسبت به تمام
کسانی که در خارج تحصیل گرفتهاند، شکّ و گمان داشته، جامعه خود را با دست
خود از یک نیروی بزرگ ذهنی محروم سازیم. بلکه، باید مشخصاً، در باره مراکز
معیّن تعلیمی و افراد معیّنی که پس از بازگشت، فعالیّت معیّنی را انجام
داده باشند، سخن گوییم و قضاوت نماییم. این است که موقع ما نسبت به تحصیل
دینی جوانان تاجیک در خارج از کشور، باید در دایره منفعت های ملّی کشور
خودمان تشکّل یابد، نه در زمینه رویخط و اخبار و فیلمهای هدفمند و غرضناک
غربی که در آنها هر چیزی که اسلامی باشد، منفی و خطرناک تصویر کرده میشود.
و، متأسفانه، چنانی که گاهی به نظر میرسد، زیر تأثیر این اخبار و این
رویخط و این تحلیلها، خودمان به خودمان در نبرد قرار میگیریم.
تحصیل دینی در خارج و امنیت ملّی
وقتی که در باره رابطه تحصیل
دینی جوانان تاجیک با امنیت ملّی کشور میاندیشیم، اینجا نیز باید گفت که
تحصیل دینی در خارج، در نفس خود برای امنیت ملّی خطرآور نیست. برخورد
واقعی این مسئله به امنیت ملّی کشور وقتی آغاز مییابد که اگر دانشجویان
مذکور در دایره آموختههای سیاسی و عقیدتی خود، به تبلیغ و فعالیّت
دستهجمعی و شبکه ای در داخل تاجیکستان آغاز نماید. در چنین صورت، در داخل
فضای دینی کشور، بحرانی آغاز میگردد که به آسانی به بحران وسیع فکری و
سیاسی تبدیل میشود، و مسئله از یک بحث فقهی و عقیدتی دروندینی، به بحث
حقوقی و سیاسی و دولتی تبدیل میگردد.
صورت عمومی این بحران چنین است
که بنا بر عاملهای تاریخی، اکثر کلّ مردم تاجیکستان از مذهب حنفی دین اسلام
پیروی نموده، متأسفانه، تا امروز، تجربه عملی همزیستی بسیارمذهبی را کسب
نکرده است. علاوه بر این، معرفت پایین دینی جامعه، حسّاسیّت بحث های مذهبی
را باز هم بیشتر نموده، شدّت آن را دوچندان میگرداند. در چنین جامعه ای،
نبرد «حقیقتهای مذهبی» که به سرعت از محفلهای دینی، به سطح کلّی جامعه
میگذرد، محیط یگانه دینی را به چند جبهه دستهبندی نموده، آنها را در
مقابل هم قرار میدهد.
از طرف دیگر، تجربه تاریخی و
جهانی به روشنی نشان داده است که نزاع های مذهبی به آسانی از بحث های لفظی
به برخوردهای فیزیکی گذشته، به نزاع های عمیق و خونین تبدیل میگردند. این
واقعیّت را امروز میتوان در مثال کشورهای پاکستان، عراق، لبنان و غیره
مشاهده نمود. به بالای این، نیروهای خارجی که در این کشورها منفعت های خاصه
خود را دارند، از نزاع مذهبی استفاده نموده، با تسریع آن و ناآرام داشتن
این جامعهها، منفعت و زمینه حضور خود در آنها را نیز تأمین مینماید.
چیز دیگری که از تجربه تاریخی و
جهانی برمیآید، این است که نزاع مذهبی راه حلّ آسان ندارد و خصوصاً، با
دخالت دولت و ارتش و پلیس حل کردن آن غیر ممکن میباشد. همان گونه که عبد
القادر بیدل اشاره کرده بود: «طوفان مگر از عهده مذهب بدر آید!...»
اینجاست که در چنین شرایط،
مسئله بیآزاری چون تحصیل دینی در خارج گاهی به مسئله پیچیدهای چون نزاع
مذهبی در مرحله بعدی به مسئلههای باز هم پیچیدتری چون ثبات جامعه و امنیت
ملّی ربط مییابد. و این جاست که مسئله از مرز یک مسئله دینی و عقیدتی به
سطح یک مسئله سیاسی و امنیتی و دولتی میبرآید.
مشکله دولت چیست؟
پس، وقتی محیط دینی در آستانه
یک نزاع بین مذهبی قرار میگیرد و نزاع مذهبی به طور مستقیم ثبات جامعه و
امنیت ملّی کشور را تهدید میکند، موقعیت دولت باید چه باشد؟ در این مسئله،
دولت با مشکله زیرین رو به رو میگردد:
در نگاه اوّل، بحث، بحث درون
دینی است و دولت دولت دنیوی و دموکراتی، پس منطقاً، دولت صلاحیت داوری در
آن را ندارد. علاوه بر این، دولت از ابزارهای حقوقی و صلاحیت کارشناسی
دخالت و داوری در این بحث محروم میباشد. یعنی، دولت، خصوصاً، دولت دنیویی،
هرگز داور مذهبی نیست و هرگز نباید و نمیتواند تشخیص دهد که مثلاً، در
این یا آن بحث شرعی حنفی ها حقاند یا سلفی ها.
ثانیاً، دولت دولت دموکراتی
اعلان شده و آزادی وجدان و گوناگونی عقیده را در سطح قانون اساسی کفالت
داده است. از این رو، آن ماهیتاً نمیتواند، همچون یک طرف نزاع، از یک مذهب
در برابر مذهب دیگر حمایت نماید. اگر چنین بکند، دولت دنیوی و دموکراتی در
مقابل ماهیّت اعلان نموده خود قرار میگیرد.
پس، دولت باید چه کار کند؟
آیا دولت به خاطر رعایت دو اصل
بالا، نقش تماشاگر نزاع مذهبی را اختیار نماید و بگذارد که این نزاع جامعه
را پاره ساخته و ثبات و امنیت کشور را بهم زند؟ در حقیقت، تصمیم گیری در
این مسئله برای دولت بسیار مشکل است. ولی چون دولت در برابر تأمین آزادی
وجدان و گوناگونی عقیده بودن مسئول است و همچنین، مسئولیت تأمین ثبات و
امنیت کشور را نیز به دوش دارد، مجبور است به این وظیفه خود نیز عمل بکند.
هرگاه مسئله به طور مستقیم به وحدت کشور و ثبات جامعه و امنیت ملّی، دخل و
تهدید مینماید، دولت همچون مسئول اصلی پاسدار این اصل ها باید عکسالعمل
نشان دهد. در این صورت، بیطرفی و تماشاگری دولت، به معنای بیصلاحیتی و به
وظیفه اصلی خود عمل نکردن آن میباشد.
پس، دولت هرگز نسبت رویه و
مذهبها از نظر حق و ناحق بودن آنها موقع گیری نمیکند، بلکه آنها وقتی
موضوع عکسالعمل دولت قرار میگیرند که با فراهم آوردن نزاع بین مذهبی،
باعث تهدید به ثبات و امنیت ملّی گردند. یعنی، هیچ مذهب و حرکت همچون فکر و
عقیده محدود یا منع نمیشود، بلکه آن فقط در صورت تبدیل شدن به حرکت
متشکّلی که به ثبات جمعی تهدید میآفریند، منع میگردند. این هم مرز و هم
معیار یگانه محدود گشتن فعالیّت آن گونه حرکت و رویه و مذهبها است. ولی اگر
دولت برای شهروندان خود محض داشتن فکری، عقیدهای یا مذهبی را منع نماید،
آن در حقیقت خلاف همه حقوقهای فطری و طبیعی انسان و خلاف ماهیّت خود دولت
دموکراتی میباشد.
از سوی دیگر، به طور صنعی، از
جمله، با راه محدودسازی حضور مذهبهای دیگر، حفظ نمودن فضای یکمذهبی کشور
نمیتواند یک اقدام دائمی باشد. زیرا در شرایط جهانیشدن، آمیزش دیدگاه و
برداشتهای گوناگون دینی یک امر طبیعی و نظارتناپذیر گشته، از سوی دیگر،
تأمین اصل آزادی وجدان و پلیورالیسم فکری نیز شرایط را برای آشنایی و گرایش
بخشهای جدا برای مردم به رویه و مذهبهای دیگر اسلامی و غیراسلامی فراهم
مینماید. محض در چنین محیط و واقعیت، تأمین نمودن شرایط همزیستی و
تحملپذیری بین عقیدههای گوناگون نیز، از وظیفههای اصلی هر دولت مسئولیت
شناس است.
آیا راه حلّ دیگری نیز هست؟
ولی معلوم است که تا زمان در
داخل کشور فراهم نگشتن شرایط دسترسی به معلومات جدّی و تخصصی دینی، رفتن
جوانان به تحصیلات دینی در خارج چه از راههای رسمی و چه از راههای غیررسمی
ادامه مییابد و مسئله مذکور نیز همچنان دوام خواهد یافت. پس، پاسخی که ما
تا امروز داریم، پاسخ دولتی است که آن لازم است، ولی کافی نیست.
پس، در چنین صورت چه باید کرد؟
به نظر بنده، یکی از مهمترین و جدّی ترین کارهایی که ما میتوانیم برای حلّ
درازمدّت این مسئله انجام بدهیم، این است که در کنار پاسخ دولتی به این
مسئله پیچیده، باید پاسخ دینی نیز بدهیم. و جدّی ترین پاسخ دینی به این
مشکله، احیای شبکه کامل تعلیمات واقعی دینی در داخل تاجیکستان میباشد.
این به آن معناست که باید در
داخل خود تاجیکستان، شرایط کافی فراهم گردد که تمام خواهشمندان بتوانند
تمام زینههای تحصیلات دینی را، از ابتدایی تا عالی و تخصصی در سطح جدید
ترین و بالاترین معیارهای تحصیلات دینی جهان معاصر آزادانه و به طور رسمی و
قانونی فرا بگیرند. این یگانه راه حلّ جدّی و استوار مسئله تحصیل دینی
جوانان تاجیک در خارج از کشور و مسئلههای سیاسی و امنیتی مربوط به آن است.
البتّه، به وجود آوردن یک شبکه
کامل و معاصر تعلیمی دینی، کار آسان نبوده، امکانات بسیار جدّی مادّی و
معنوی را تقاضا میکند. ولی تاجیکستان نه تنها ضرورت، بلکه امکانات واقعی
احیای چنین شبکه فراگیر تعلیمات دینی را نیز دارد که آن بحثی مفصل است.
شبکه تعلیم دینی تاجیکستان باید چه گونه باشد؟
1. از نظر درجهبندی تعلیمی،
این شبکه باید تمام دورههای تحصیلی را فرا بگیرد و خواهشمندان بتوانند در
آن معلومات ابتدایی، میانه، و تخصصی را تا سطوح نامزدی و دکتری در تمامی
علوم دینی و دینشناسی به طور رسمی به دست آورند.
2. در تمامی زینههای تمام
مؤسسههای تعلیمی این شبکه تحصیل در اساس برنامه و استاندارد یگانه دولتی
صورت بگیرد. استاندارد دولتی تعلیمی دینی باید در دایره عقیده، فقه و
سنّتهای تاریخی مذهب حنفی و دستاوردهای بهترین معارف دینی در جهان معاصر
تهیه گشته، سطح بلند علمی و ماهیّت عمیق دینی و اخلاقی داشته باشد.
3. محیط علمی و فضای عمومی شبکه
باید کاملاً دینی بوده، بر آن ارزشهای والای اخلاقی و معنوی حاکم باشد،
زیرا اقدامهایی چون مجبوراً مادیرنیزه کردن دانشجویان مؤسسههای تعلیمی
دینی باعث بیروحی و بیارزشی شبکه تعلیمی دینی در ذهن جامعه میگردد.
4. سطح علمی دینی مؤسسههای
تعلیمی این شبکه در حدّی به راه مانده شود که آن بتواند در سطح دانشگاههای
بزرگ اسلامی جهان اعتراف گردد و ختمکرده آن باید در سطح ختمکردههای آن
دانشگاهها سواد کافی دینی داشته، در فضای علمی و دینی رقابتپذیر باشد.
5. بنا بر ضرورت و واقعیت کشور،
در ترکیب این حوزه باید بخش آموزش مذهب اسماعیلیه و تحصیل و تربیّت خادمان
دینی اسماعیلی نیز به راه مانده شود. زیرا، از یک طرف، قسمتی از اهالی ما
به چنین کدرها نیاز دارد، و از طرف دیگر، در داخل کشور آماده شدن علما و
خادمان دینی اسماعیلی نیز یک ضرورت مهمّ دولتی میباشد.
6. در کنار دانش و اخلاق و
معرفت بلند دینی در مؤسسههای تعلیمی این حوزه باید درسهای دارای ماهیّت
حقوقی، جامعشناسی، روانشناسی، آموزگاری، سیاستشناسی، زبانهای خارجی و
غیره را نیز به شاگردان در سطح شایسته آموخته شده، در آنها جهانبینی وسیع
معاصر، روحیه شهروندی کشور و موقع وطندوستی و اعتدال را پرورش نمایند.
همین طور، در این حوزه تعلیمی
باید شخصیتهایی تربیت یابند که آنها را میتوان روحانیان معاصر حنفی تاجیک
نامید. زیرا محض چنین روحانی میتواند پاسخگوی نیازهای علمی، اعتقادی،
معنوی، سیاسی و امنیتی جامعه ما باشد.
روحانی معاصر حنفی تاجیک باید چه گونه باشد؟
در این عبارت چهارکلمهای، یعنی
"روحانی معاصر حنفی تاجیک" که اینجا به کار گرفتیم، هر کلمه در جای خود
قرار داشته، به یکی از خصوصیتهای ضروری کادرهای دینی آینده حوزه تعلیم دینی
تاجیکستان اشاره مینماید. اصطلاح روحانی به سطح بلند علم و معرفت دینی،
عمق ایمان و عقیده و صلاحیت معنوی و اخلاقی ختمکردگان اشاره دارد که بدون
آن، تصوّر یک روحانی واقعی امکانپذیر نیست. زیرا اگر یک روحانی اسلامی این
صفتها را در خود نداشته باشد، او روحانی و پیشوای واقعی دینی نیست، شاید
دیندان باشد، ولی دیندار نیست، شاید اسلامشناس باشد، ولی اسلامی نیست.
صفت معاصر به آن معناست که
روحانی امروز تاجیک در کنار صفت اوّل، همچنین باید دانش وسیع جمعیتی و
جهانبینی بلند معاصر نیز داشته باشد. و همان گونه که اسلام طلب میکند،
دارای آگاهیهای کامل از شرایط مکان و زمان باشد و باید خود به یک نیروی
سازنده و پیشبرنده جامعه تبدیل گردد. زیرا روحانی خشک ارتجاعی خود به عامل
پسرفت جامعه تبدیل میشود. اگر به زبان فنّی گوییم، روحانیان اسلامی نباید
ترمز جامعه، بلکه محرّک آن باشند؛ محرّک رشد و کمال جامعه.
اصطلاح حنفی در این عبارت به آن
معناست که باید دانش و معرفت و اخلاق و معنویّت روحانی معاصر تاجیک در
دایره اصول و عقیده، سنّتهای علمی و عنعنههای حنفی ماوراء النهری تشکّل
یابد. این یکی از امتیازهای این حوزه تاریخی تعلیم دینی است که در آن اخلاق
اسلامی نه تنها میان علمای اسلامی، بلکه میان مردم عادّی مسلمان نیز به
فرهنگ و عرف همهروزه تبدیل شده است که امروز نیز تا جایی مشاهده میشود.
کلمه تاجیک به موقع شهروندی و
وطنداری روحانیان آینده تاجیک اشاره دارد. زیرا نداشتن موقع فعّال شهروندی و
درک نکردن ضرورتها و منفعت های ملّی کشور و توجّه نداشتن به مسئلههای
وطنداری و دولتداری ملّی، یکی از ایرادهای است که همیشه نسبت به روحانیان
اسلامی ما در عصر حاضر وارد گشته است. از این رو، روحانی آینده تاجیک باید
منافع و سود و زیان کشور خود را به خوبی بشناسد و از آن حمایت نماید.
این است شرح کوتاهی بر چهار
عنصر اساسی عبارت "روحانی معاصر حنفی تاجیک". آری، جامعه ما و کشور ما محض
با چنین کادرهای دینی و محض با چنین علمای اسلامی بسیار نیاز دارد. این نه
تنها یک نیاز دینی و فرهنگی است، بلکه همچنین، یک نیاز ملّی و دولتی است.
روحانیان معاصر حنفی تاجیک و امنیت ملّی
اکنون باید دید که نسبت روحانی
معاصر حنفی تاجیک با امنیت ملّی تاجیکستان چگونه خواهد بود. اهمّیّت این
مسئله در آن است که در دهسالههای اخیر، محض نبودن یک یا چندی از این
صفتهای ذکرشده در روحانیان اسلامی تاجیکستان باعث پیش آمدن مشکلات ایشان با
امنیت ملّی بوده است. ولی در صورت دارای این چهار صفت گشتن چهرههای دینی
کشور، روحانیان معاصر حنفی تاجیک خود ماهیتاً به یک عامل رشد و حفظ ثبات و
امنیت کشور تبدیل خواهند شد. این حالت از آن حالت دوران شوروی که در آن
ملّا (روحانی) همچون «خبرچین امنیتی» استفاده میشد، کاملاً فرق دارد، زیرا
اینجا خود شخصیت روحانی بنا بر سطح و صفت بلند علمی و معرفتی و شهروندی که
کسب میکند، به منبع و عامل وحدت، آرامش، ثبات و تأمین امنیت جامعه تبدیل
میشود.
به طور مشخّصتر، صفت روحانی
بودن، یعنی دارای علم و معرفت و اخلاق بلند دینی بودن، باعث میگردد که
روحانی اسلامی هرگز موقع تند و خام و احساسی و نزاع نداشته، با شیوه ی نیکو
و موعظههای حسنه فعالیت نماید و خود نه منبع نزاع و پراکندگی، بلکه عنصر
وحدت و پیوندگری جامعه باشد. معاصر بودن دیدگاه چنین روحانی باعث میگردد
که او دید تنگ و ارتجاعی نداشته، با شناخت آگاهانه زمان و مکان عمل و
موقعگیری نماید و باعث بیداری و پیشبرد جامعه گردد. صفت حنفی بودن باعث
میگردد که او با شخصیت و دایرههای دینی، با سنّت و عنعنههای منطقه و با
رسم و آیینهای حنفیساز ،مردم مسلمان کشور در تضّاد قرار نگیرد، بلکه عضوی و
جزئی از همین محیط و عنصر تکمیلدهنده آن باشد. صفت تاجیکی داشتن او به آن
معناست که وی موقع شهروندی یک شهروند تاجیکستان را داشته، از مسائل جامعه و
کشور آگاه باشد و به درک منفعت های ملّی کشور خود موقعگیری نماید. همین
طور، روحانی حنفی معاصر تاجیک شخصیتی خواهد بود که از هیچ نظر به فضای
سنّتی دینی جامعه، به روند رشد سالم کشور و با امنیت و منفعت های ملّی دولت
تاجیکستان اختلاف و برخورد اصولی نخواهد داشت.
چنین روحانی بامعرفت و خودآگاه
را نه نهادی و نه کشوری نمیتواند در خدمت مزدورانه خود بگیرد، زیرا صفت
مزدوری به او سازگار نیست. این است که او خود یک عنصر و عامل تأمین ثبات و
امنیت جامعة خود خواهد بود.
انجام آگاهانه و جسورانه و
صبورانه این برنامه و فراهم آوردن تمام شرایط برای تشکّل روحانیان خودی،
بلکه در دایره کانسیپسیون ملّی تعلیمات دینی طرّاحی نمودن و تربیت کردن
روحانی معاصر حنفی تاجیک یکی از وظیفههای مهمّ در تأمین ثبات و امنیت ملّی
تاجیکستان میباشد. این ضرورت را بعضی کشورهای اروپایی نیز سالها پیش تر
درک نموده، برای تربیّت امامهای مسلمانان خود در داخل برنامه و
سرمایهگذاریهای جدّی دولتی را انجام میدهند که نمونه آن کشور آلمان است.
از طرف دیگر، احیای چنین حوزه
تعلیمی دینی در منطقه و جهان اسلام توجّه زیادی به خود جلب خواهد کرد.
خصوصاً، در دورانی که جامعهها از افکار مرکز و رویههای تند دینی به تنگ
آمدهاند، همچون مرکز تعلیم افکار معتدل و معاصر حنفی شهرت یافتن تاجیکستان
باعث یکباره تغییر مثبت یافتن سیمای (اعتبار) منطقه ای و جهانی کشور نیز
خواهد گشت. به این واسطه، تاجیکستان نه واردکننده افکار تند، بلکه
صادرکننده افکار معاصر و معتدل به تمام منطقه میگردد. و این موضوعی دیگر
است.
و در نهایت، البتّه، ایجاد یک
شبکه واقعی معاصر تعلیمات دینی در تاجیکستان برنامهای بسیار جدّی و مرکّب
بوده، راه اجرای آن راهی ناهموار و پُر از موانع خواهد بود. ولی، در عین
حال، تمام عامل و دلیلها به آن اشاره دارند که این راه راه درست حلّ مسئله
تحصیل دینی و تحکیم پایههای داخلی ثبات و امنیت جمهوری تاجیکستان میباشد.
اقدامی مشکل، ولی حیاتی.
انسانها و دولتها برای نجات خود
مشکلترین کارها را انجام میدهند، اگر ضرورت این نجات و نجات بودن، این
تدبیر را به درستی درک نماید. و اگر نه، گاهأ از نبودن درک درست، عامل نجات
خود را با دست خود از بین میبرند.
منبع: هفته نامه ملّت
|